پاشا و روشای مامانی

دخمل گلم تو این هفت ماه چی گذسته

نفس من روز 27شهریور ساعت1بعدازظهر به دنیا آمدی دقیقآوقتی به این دنیا آمدی داشتن اذان میدادن منم اون موقع فقط سلامتی برای تو داداشتو وبابا جونت خواستم باورت نمیشه ولی تو لحظه به دنیا آمدنتم چشمات باز بودن از همون موقع هم کنجکاو بودی انگار لحظه شماری میکردی که بتونی این دنیا رو ببینی ولی نمیدونی وقتی نشونم دادن انگار دنیا رو بهم دادن مثل وقتی که خدا پاشا رو بهمون داد .داداشت خیلی دوست داشت که تو زودتر به دنیا بیای وتو ببینه خیلی دوستت داره تو خیلی نازی وخیلی تپول ولی فقط سه ماه شیر منو خوردی برعکس پاشا که اگه بعد دو سالم بهش میدادم بازم میخورد .گوشای قشنگتو چهل روزت که شد بردم سوراخ کردم یه جفت گوشواره کفشدوزکم برات خریدم خیلی نازه.تو اون شش م...
2 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

عزیز مامان تواین 5سال خیلی اتفاقات افتاده که تک تکشون برای من مهمه از چهاردست وپا رفتنت،دندون درآوردنت،راه رفتنت ،دویدنت وحرف زدنت همه کارهات از بقیه جلوتر بود خیلی زودتر از هم سنای خودت کارهایی که گفتمو انجام میدادی والبته اینم بگم که خیلی شیطون بودی وبخاطر این شیطنت بلاهاایم سرت آمد که اون موقع من وبابا امیر خیلی ناراحت میشدیم ومن کلی گریه میکردم که شاید اگر خودت الان بشنوی بخندی وبرات یه خاطره باشه  ...
2 ارديبهشت 1392